جدول جو
جدول جو

معنی امام الدین - جستجوی لغت در جدول جو

امام الدین(اِ مُدْ دی)
امیر کاتب بن امیر عمر، از دانشمندان معروف قرن هشتم هجری بود، شرحی بنام ’کفایه’ بر کتابی موسوم به ’هدایه’ نگاشت و نیز حاشیه ای موسوم به ’غایهالبیان’ بر همان کتاب برشتۀ تحریر درآورد و این شرح را در سال 747 هجری قمری به اتمام رسانید. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
منشی توران شاه بن طغرل (476-489 هجری قمری). دوازدهمین پادشاه قاوردیان در آغاز پادشاهی بوده است. (تاریخ افضل ص 78)
منشی اصفهانی. از بزرگان روزگار امیر مبارزالدین فرمانروای فارس بوده است. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 636)
عبدالکریم بن ابی سعد محمد بن عبدالکریم بن فضل بن حسن فقیه شافعی مکنی به ابوالقاسم و معروف به رافعی قزوینی. رجوع به رافعی قزوینی در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرام الدین
تصویر کرام الدین
(پسرانه)
بزرگوار دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از همام الدین
تصویر همام الدین
(پسرانه)
دارای مقام و منزلت در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جمال الدین
تصویر جمال الدین
(پسرانه)
زیبایی دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسام الدین
تصویر حسام الدین
(پسرانه)
آنکه در دفاع از دین چون شمشیری تیز وبرنده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سهام الدین
تصویر سهام الدین
(پسرانه)
بهره ها و نصیبهای دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نظام الدین
تصویر نظام الدین
(پسرانه)
موجب نظم و انظباط در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امین الدین
تصویر امین الدین
(پسرانه)
آنکه در دین امین و درستکار است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کمال الدین
تصویر کمال الدین
(پسرانه)
کامل در دین، سبب کمال دین، نام یکی از نقاشان معروف اواخر دوره تیموری و اوایل دوره صفوی، کمال الدین بهزاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قوام الدین
تصویر قوام الدین
(پسرانه)
آنکه موجب استواری و استحکام دین است
فرهنگ نامهای ایرانی
(نِ مُدْ دی)
قاضی نظام الدین، ابن شرف الدین حاجی محمد فراهی، از فقها و علمای قرن نهم و معاصر سلطان حسین بایقراست و بفرمان او در دارالسلطنۀ هرات منصب قضا داشت و به سال 900 هجری قمری درگذشت. (از رجال کتاب جبیب السیر ص 180). و نیز رجوع به تاریخ حبیب السیر جزو 3 ج 3 ص 438 شود
احمد از علمای قرن یازدهم و معاصربا شاه عباس ثانی صفوی است، وی کتاب فرس نامه را به فرمان این پادشاه تألیف کرده است. (از ریحانه الادب ج 4 ص 209). و نیز رجوع به اعیان الشیعه ج 8 ص 347 شود
ابوالفتح فخرالملک پسر خواجه نظام الملک است، وی بعد از پدر به وزارت برکیارق رسید و به سال 500 هجری قمری کشته شد. رجوع به تاریخ ادبیات در ایران، دکتر صفا ج 2 ص 907 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ مُدْ دی یَحْ یا)
ملک سعید امام الدین یحیی، در زمان منکوقاآن با برادرش ملک افتخارالدین محمد بخاری بوده است در حکومت قزوین شرکت داشته و توأماً بیست و هفت سال حکومت کرده اند. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 842)
لغت نامه دهخدا
(اِ مُدْ دی عِ)
از بزرگان اصفهان در عهد آل مظفر بود. (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 371 و 384)
لغت نامه دهخدا
(فِ یِ قَزْ)
امام الدین، مؤلف قاموس الاعلام ترکی و نیز مدرس تبریزی باستناد نوشتۀ او، وی را از شعرای هندوستان شمرده اند. ولی از کتاب ’تدوین’ که به این شخص نسبت داده شده و نیز از قرائن دیگر بنظر میرسد که نویسندۀ قاموس الاعلام اشتباه کرده است و او همان امام الدین عبدالکریم رافعی قزوینی معروف است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و ریحانه الادب ج 2 و رافعی قزوینی (عبدالکریم بن ابوسعد...) در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ مُدْ دی بَ)
عمر بن محمد بن علی مکنی به ابوالقاسم از دانشمندان و فاضلان قرن هفتم هجری است. بزهد و تقوی معروف به وده و مدتی قاضی القضاتی فارس را بعهده داشته است. خرقۀ تصوف از شیخ حجهالدین ابهری گرفته بوده است. (شیرازنامه ص 136). وفات وی بسال 675 هجری قمری اتفاق افتاده و در مدرسه مقربیۀ شیراز مدفون گردیده است. (از شدالازار چ تهران ص 294). این شخص پدر قاضی ناصرالدین عبدالله بیضاوی است. صاحب تفسیر معروف و نظام التواریخ است. (از حواشی همان کتاب ص 294)
لغت نامه دهخدا
(عِ مُدْ دی)
عثمان بن علی بن عمر بن عثمان عمری دفتری، مکنی به ابوالنور و ملقب به عصام الدین. ادیب و مورخ قرن دوازدهم هجری. رجوع به عثمان (ابن علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(صَ مُدْ دی)
از حکام لر کوچک که پس از حسام الدین عمربک به حکومت لرستان رسید و بسال 695 هجری قمری کشته شد. (تاریخ گزیده چ عکسی ص 556)
لغت نامه دهخدا
(اَنُدْ دی)
ابوزکریا یحیی بن اسماعیل اندلسی بیاسی. از دانشمندان مشهور زمان خود و در طب و ریاضیات استاد بود. از مغرب بمصر آمد و در قاهره اقامت جست و از آنجا به دمشق رفت و در آنجا بود تا درگذشت. (ازعیون الانباء ج 2 ص 163). و رجوع به همین کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(کَ لُدْ دی)
علی سمیرمی. وزیر محمود بن محمد بن ملکشاه بود و به خنجر یکی از فدائیان اسماعیلی کشته شد. (از حبیب السیر چ تهران ص 382 و 383). و رجوع به دستورالوزراء ص 206 و سلجوقنامۀ ظهیرالدین نیشابوری ص 54 و 75 شود
عطأالله الحسینی از جملۀ اکابر و اشراف هرات بود که برای تقدیم پیشکش و ساوری مردم هرات به خیمۀ محمدخان شیبانی رسید. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 377 و 378)
حاکم ناحیۀ ’جند’ بود که به وسیلۀ اتسز خوارزمشاه مقید و هلاک شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 632). و رجوع به جهانگشای جوینی ج 2 ص 10 و 11 (سید...) شود
ابوعمر الابهری وزیر طغرل بن ارسلان. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 532). و رجوع به ابوعمر ابهری و دستور الوزرا ص 219 شود
ابوحفص عمر بن احمد بن هبه الله حلبی (586- 660) فقیه و محدث. و رجوع به ابن العدیم و عمر بن احمد بن هبه الله شود
لغت نامه دهخدا
(قَ مُدْ دی)
لقب بهاءالدوله، ابونصر بن عضدالدوله بن رکن الدوله بن بویه. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 430 و بهاءالدوله شود
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی)
مشارالدوله فرزند حاجی میرزا محمد بن علی اکبربن ابوالقاسم بن محمد مسیح بن کاظم شیرازی است. وی پدر نظام الدین حکمت مشارالدولهاست که کفیل وزارت فرهنگ ایران (4- 1303 هجری شمسی) بوده است. رجوع به از سعدی تا جامی ص ب مقدمه شود
زرین کمر. یکی از حکمرانان رویان و رستمدار ازسلسلۀ پادوسیان معروف به گاوباره. از 351 تا 386 هجری قمری حکم راند. رجوع به حسام الدوله زرین کمر شود
حسین بن علی صفناقی حنفی. شارح هدایۀ مرغینانی بنام ’النهایه’ وفات او به سال 710 هجری قمری بوده است. و رجوع به حسین... شود
علی برادر شمس الدین ملک الجبال محمد بن فخرالدین مسعود دوم از ملوک شنسبانی بامیان است. رجوع به حسام الدین غوری شود
کینخواری چنانکه در سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 80 آمده است. رجوع به حسام الدوله کینخواری شود
لغت نامه دهخدا
(اَ سُدْ دی)
او راست: قره فی الافتتاح که در آن مسائل مهمه را گرد آورده است بسال 868 هجری قمری (کشف الظنون) ، سرینهای مردم. (غیاث). سواءه: زن قدری زهر در ماشوره نهاد یک جانب در اسافل برنا... (کلیله و دمنه) ، شتران ریزه. (منتهی الارب). شتران خرد، عبل الاسافل، ضخم الفخذین و الساقین.
- اسافل اعضاء، سواءه.
- اسافل ناس، ادانی. سفله
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ)
ابن شیخ کریم و برادربزرگ منشی فداحسین (قرن 13 هجری). به اردو و فارسی شعر میگفته و او راست رسالۀ ’نثر بهار’. از اوست:
نوبهار اینک چو حسن گلرخان رنگین اداست
نرگس شهلا برنگ ما سراپا چشمهاست
ساقیا از جانب ماتشنگان غفلت چراست
فصل گل آمد شراب و شیشه و ساغر کجاست ؟
(از تذکرۀ روز روشن چ تهران ص 83)
نصر یا نصیر یا ناصر. جد دوم حمدالله مستوفی که مدتی سمت استیفای عراق را داشته و بعد از آن شغل کناره جسته و بزهد و عبادت پرداخته است. (از تاریخ مغول عباس اقبال ص 523) (از نزهه القلوب چ لیدن ص 48)
امیر امین الدین، پسر شهاب الدین فضل. از سرداران و ملازم سلطان ابوسعید بهادر بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 356). رجوع به سربداران شود
فضل بن علی فضل هبری، ملقب به امین الدین و مکنی به ابوعلی. از مشاهیر محدثان و مفسران و فقهای قرن ششم هجری است. رجوع به ابوعلی... شود
جبرئیل بن شیخ صالح بن قطب الدین، پدر شیخ صفی الدین اسحاق، سرسلسلۀ صفویان است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 صص 412- 414 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ مُدْ دی اَ یَ زی)
مولانا امام الدین ابویزید، از دانشمندان روزگار سلالۀ آق قویونلو و معاصر جلال الدین دوانی بود. وی در زمان یعقوب میرزا در شیراز درگذشت. (از حبیب السیر چ طهران جزء چهارم از ج 3 ص 389)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنام الدین
تصویر سنام الدین
بنلاد دین
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه در دین امانت نگاه دارد کسی که دین خدا را چنانکه هست بمردم آموزد، ولی کامل و مرشد راه دان ای امین الدین ربانی بیا کز امانت رست بر تاج ولوا. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امام الهدی
تصویر امام الهدی
پیشوای هدایت مقتدای راه راست
فرهنگ لغت هوشیار